من از بیگانگان هرگز ننالم

ساخت وبلاگ

گم شده ایم... به همین سادگی! نمی دانیم چه می خواهیم. "حق" واژه مضحکی بیش نیست! و چه بی خردانه پیر سپید موی زیبا لبخندمان، که شوق روییدن و جوانه زدن "امید" را در دل هایمان زنده کرده بود، مغرورانه می نگرستم که می آید و انتقام 88 را می گیرد! نمی دانستم هنوز چیزی نگذشته می رسیم به آنجا که از دشمنان برند شکایت به دوستان/ چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟!! رو سیاهمان کرد. خود من گردن شکسته از آن دسته بودم که برایش کلی تبلیغ کردم. حالا یک "ننگ بر شما" ی بزرگ توی گلویم مانده...

مدتی بود به خودم قول داده بودم اخبار نخوانم. اعصابم را بدجور به هم می ریخت. ولی در نهایت نشد که نشد... "عوارض خروج از کشور" امشب همان آخرین قطره کاسه صبرم بود که لبریز شد. بدجور روی دلم مانده ازشان بپرسم کم روی بلیط های خارجیشان عوارض می کشند که این هم اضافه شد؟ که شما را به خدا... به چه دلیل؟ به خاطر کدام خدمات؟ اصلا واقعا می خواهید با درامد حاصل از این افزایش مالیات جایی را آباد کنید یا فقط می خواهید از کسانی انتقام بگیرید که به سفر خارجی می روند؟ یکباره بفرمایید زندان است و حق خروج از کشور را ندارید و خلاص! به آنچه قبولش دارید... ارزانی نمی خواهیم! همین که دست مبارکتان را از جیب ما ملت در آورید دعا گویتان هم هستیم. اصلا به مقدساتتان قسم... ولش کنید! التماستان می کنم اقتصاد را رها کنید. این باتلاق را که هم می زنید هی بیشتر زیر می رویم. ما از دست و پا زدن ماندیم. شما هم بی خیال شوید...!

کم از فیش های حقوقیمان کم می کنید؟ کم مالیات بر ارزش افزوده از آب و برق و تلفن گرفته تا کالای مصرفی از جیب مردم بیرون می کشید؟ از آن طرف عوارض خودرو دو برابر شده است که باز شاخ توی جیب ما ملت خاک بر سر (خودم را عرض می کنم) می کنید که بروید کالای داخلی بخرید، از محصول داخلی حمایت کنید که خدای ناکرده خاطر مبارک مافیای خودرو مکدر نشود؟! هنوز چیزی از دوره دوم انتخابات نگذشته یکی یکی تعهدات بیمه کم تر و کم تر شده و تا دفترچه بیمه را رسما تبدیل به دفترچه یادداشت نکنند هم ول کن ماجرا نیستند! گیر افتاده ایم. ما عصبانی ترین مردم دنیا در سال 2017 در این خراب شده گیر افتاده ایم و در منجلاب بی تدبیر مسئولین-که تمام همت شان این است که کمبود بودجه شان را از جیب مردم جبران کنند- و بی عرضگی خودمان شلنگ و تخته می اندازیم.

دردناک تر از  ظلم و ستم امثال این ها رخوتی است که ما ملت دچارش هستیم. بغض این ملت کجا می خواهد بترکد که برای یک وام 20 میلیونی که تا ضامنش را جور کند هفت پشتش آمده جلوش چشمش – آن هم با سودهای نجومی و کمرشکن که معرف حضورتان هست- ناگهان دقیقه نود یک 800 هزار تومان هم به عنوان "کارمزد" کرده اند توی پاچه اش و دم برنیاورده... جوان های مردم را گرفته اند برده اند توی یک سگ دانی، همه شان تلف شده اند حالا آقا آمده می گوید "ببخشید" و تخفیف می گیرد! همین طور دست روی دست بگذاریم تا چند وقت دیگر نهایت برخورد با تخلف های کلان می شود در همین حد که "مجرم باید روزی دو ساعت برود توی اتاق به کارهای زشتش فکر کند!"

بوی گند فسادشان دارد ملت را خفه می کند... و بدترین قسمتش این که این نکبتی که به این شکل می گذرد اسمش جوانیمان است! والله این هایی که از اوضاع گل و بلبل این مملکت به خوردمان می دهند یک مشت حرف رایگان است!

مردیم از بس جان نداشتیم...


خسته ام...

دل پیچه...
ما را در سایت دل پیچه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1aftabparastb بازدید : 143 تاريخ : شنبه 29 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:18