به کدامش برسم؟! :/

ساخت وبلاگ

نمی دانم اسم این وضعیت را چه می توان گذاشت!

قرار بود ۱۱ ام زایمان خواهرم باشد. کلی برنامه ریزی کرده بودیم. من مرخصی گرفته بودم. مامان داشت برنامه ریزی می کرد که چه روزهایی او برود پیش خواهرم و چه روزهایی من که به درس یلدا هم لطمه ای وارد نشود. تازه تولد خواهرزاده ام هم بود که قرار بود چند روز بعد از تولد برادرش یک مهمانی خودمانی برای هردویشان تدارک ببینیم... اما از آنجا که ما خانوادتا (!) عجولیم خواهرزاده بی طاقت ما یک هفته زودتر آمد و زد وسط گل و کاسه همه مان! درست زمانی که بابا بنا گرفته بود نمای خانه را فلان کند! من هم که تماما شیفت بودم. ولی نور علی نورش همانا ماجرای سنگ کلیه مادر جان بود که درست از روز قبل از زایمان خواهرم شروع شد و تا امروز ادامه دارد و به زور انواع و اقسام مسکن سرپاست تا دیشب که با هم آمدیم بیمارستان بستری شد و همین الان هم رفت اتاق عمل! :"(

من هم نشسته ام پشت در اتاق عمل بعد عمری پست می گذارم و برای خودم شعر می خوانم که "سه پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد..." 

دل پیچه...
ما را در سایت دل پیچه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1aftabparastb بازدید : 152 تاريخ : شنبه 29 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:18